رفتی؟!...به درکـــــــ
وعده ما آنروزی باشد که
برای نوازش دستهایم،آغوشم...
بوسه ها و مهربانی هایم
مثل سگ له له بزنی!
آنروز اگر پشت گوشت را دیدی
مرا هم خواهی دید...!
لبهای وحشی هر هرزه ای
لایق بوسه های آتشین نیست!
کسی را ببوس که حرمت بوسه را بداند
که اگر فردا از کنارت رد شد با نیشخند نگوید:
فــــــــــــــــــــاحــــــــــــــــــشـــــــــــــــــــــــــــــه!!!
سنگسارم می کند با حرفهایش
من فاحشه ام! او این چنین فکر می کند
و مــــــــن کودکی نــــــــدارم که زبان بگــــــشاید
مریم که نباشی،سنگها به ثریا بودنت شهادت می دهند!
هیچگـــاه هــــم آغـــــوشیهایتــــ را
بــــا عشـــق مــقایسه نکــن
هیچ مردی در رختخواب
نامهربان نیست!
معتاد حسرت هایم شده ام
اینجا تا پیراهن مشکی بر تنت نبینند
باور نمی کنند چیزی را از دســـت داده ای
و مـــن سیاه پوش رویاهای دســــت نیافتنی ام
ϰ-†нêmê§ |