حرف نزن شبــــ كه ميشه تمام دلتنگيم رو جمع كرده
و به آغـــــوش تختخــــواب ميرم
تا به خــــــــواب برم
فكـــــر اينكه الان سرت لاپاي كيه قلقكم ميده
و آخـــــرش خوابم ميبره
انتظار بيخـــــودي داشتم
حــــــق با تـــــــو بود
مـــا در زميني زندگــــــــي ميكنيم كه:
لايـــه ي ازونش هم باكــــــــره نيست
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |